گزارههایی برای آشناییزدایی از تصویر عمومیشدۀ امام خمینی (ره)
به بهانه مطالعه کتاب خمینی؛ پدیده انسانی پیچیده از روح الله نامداری؛ پایان: ۸آبان۱۳۹۸
کلی کیف کردم. کتاب دو بخش دارد؛ ظاهرش صرفاً گزیدهای از بیانات و خاطرات شاذ است. اما ایدۀ جالبی پشت این گزیدنها بود. آن چه در ادامه میآید برداشت خلاصهای از بخش «اشارۀ» کتاب است:
«اگر از کسی که ساعتی را با دستمال تمیز میکند ساعت را بپرسیم، دوباره به آن نگاه میکند. برخلاف اندیشمندان، آنانی که جمع عمل و نظر کردهاند از فرط آشنایی ناشناخته میمانند. امام از فرط بیآلایشی محفوف به پیچیدگی است. در پاسخ به «امام خمینی که بود؟» ممکن است او را مثل خود بدانیم، ممکن است مبارزش بخوانیم، ممکن است بگوییم فقیه و فیلسوف و عارف بود. اما آیا واقعا امام همین بود؟ هم آری هم نه. این همان نکتهای است که حسنین هیکل به آن توجه کرده: «امام خمینی معروفترین شخصیت ناشناخته است. یک پدیدۀ انسانی بسیار پیچیده.» امام نه مثل بقیه بود و نه پدیدهای فراانسانی، جایی بین این تعمیم و تفرید.
آشنازدایی راهی برای شناخت پدیدههای ناشناخته از فرط آشنایی است. گاه روبهرو شدن با متناقضنماها حجاب آشنایی را میزداید. گاه باید جملهای را که در فوران و جریان کلمات یک سخنرانی محو شده بود، به تنهایی بنگریم تا چیزی ورای تصویر عمومی شده دریابیم. گاه باید مثل یک بیگانه با پدیده مواجه شویم تا عادیهای غیرعادی جلوه کنند. گاهی هم باید خلاف جریان رسانه به همان محتواهای رسانهای بازگردیم و امام را بازخوانی کنیم.
«تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنها آمریکا و شوروی را بیاموزد» تا کنار غزل عاشقانۀ «غم دلدار فکندهست به جانم شرری» نیاید ممکن است نظر نهایی امام دربارۀ هنر را به تنهایی نرساند. این، محدود به متناقضنماهای میانمتنی نیست؛ آخر امام در هواپیما به سمت ایران دربرابر آن همه جانفشانیهای مردمی هیچ احساسی نداشت یا «بهترین لحظات» امام «همان موقعی بود که زیر دست و پای مردم» در بهشت زهرا «داشت از بین میرفت.»؟
فرهنگ مصرفی بدون شک از آفات جامعۀ انقلابی است. اما امام میگوید فرهنگ مصرفی «بزرگترین» آفت جامعۀ انقلابی است؛ «بزرگترین»ـی که شاید در میان فوران واژهها در متن سخنرانی گم شود. یا «آن روز که توجه اهل علم به دنیا شد... باید ما فاتحۀ اسلام را بخوانیم». اهل علم، دنیا، آن هم نه ضربه بلکه نابودی اسلام؟
یکی دیگر از شیوههای شناخت که بتوان دقیقتر یک پدیده را مطالعه کرد این است که خود را در مقام یک بیگانه فرض کنیم. وقتی وارد یک محیط بیگانه شویم، هر چیزی میتواند سوالبرانگیز باشد و جلب توجه کند. هق هق رزمندگان در واکنش به یک جملۀ معمولی امام برای مخاطب ایرانی عادی است، اما یک خبرنگار خارجی یا هر فردی خارج از این فضا این را عجیب میبیند.
گاهی هم میان سیرۀ امام و تصویر رسانهای تضاد وجود دارد. مطلب درست نقل میشود، اما نه در زمینۀ اصلی و از این رو مطلب منتقل نمیشود. درست است که امام گفته «بسیج لشکر مخلص خداست» ولی در ادامه هم گفته «ملتی که در خط اسلام ناب محمدی و مخالف با استکبار و پولپرستی و تحجر و مقدسنمایی است، همۀ افرادش باید بسیجی باشند».
منطق گزینش بیانات و خاطرات این مجموعه، آشنازدایی از تصویر عمومی شدۀ امام خمینی است. در دهۀ فجر با قاطعیت به نقل از امام مینویسیم «انقلاب ما انفجار نور بود»، جملهای که از یاسر عرفات است! این مجموعه در پی معرفی هیچ شأنی از شئون نظری و عملی امام نیست. این مجموعه هر قدر که مخاطبینش را در «تصویر عادی شدۀ امام» به تردید بیندازد و برای او پرسشی طرح کند که پاسخش مطالعۀ دقیقتری بطلبد، به هدف خود نزدیکتر شده.»
پ ن: شادی روح امام و روحالله نامداری یک صلوات بفرستید.
گفتوگو