نعمت وافر و حق ضایع

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ق.ظ

به مناسبت پایان مطالعۀ جلد دوم «نگاهی به تاریخ جهان»

جواهرلعل نهرو، مبارز راه استقلال هند بود. در حوالی دهۀ ۳۰ میلادی کراراً به زندان افتاد. پس از نامه‌های زندان اولش که پیدایش عالم را برای دخترش می‌نویسد، در دورۀ بعدی زندانش تاریخ جهان را نامه‌نامه برای دخترش بازگو می‌کند. «نگاهی به تاریخ جهان» نامه‌های جواهرلعل نهرو به دخترش ایندیرا گاندی است؛ می‌نویسد: «سیزده ساله‌ای و اگر در زندان نبودم شاید با تو می‌نشستم از تاریخ جهان می‌گفتم. حال که نمی‌توان گفت می‌نویسم».

همین، کتاب را به‌جای یک تاریخ علمی به یک روایت پدرانه تبدیل کرده. روایت از این رو گاهی دقیق و جزئی نیست و حتی منظم هم؛ اما شمایی کلی از هر چه در هر جای جهان رخ داده می‌نمایاند و در ضمنش تحلیل نهرو هم می‌آید، از این رو جذاب است. تحلیل‌ها و قضاوت‌هایی صریح و البته منصفانه نسبت به اقوام، جوامع، جماهیر و ملل؛ از ملل غربی تا ترک و فارس و هندو و مسلمان و یهودی و مسیحی و بودایی و ملل شرق.

هر چند نهرو مسلمان نیست و خود یک پاندیت است، هرچند کمی تحت تاثیر مارکس و لنین است، با این حال - چه به خاطر ملاحظات سیاسی در راه مبارزه هند و چه تحت تاثیر مسلمانان هم‌وطنش و چه شاید هم از آزاداندیشی‌اش - نگاه با احترامی نسبت به اسلام دارد و بین انواع مسلمانان تفاوت قائل است. با این حال، نگاه نهرو به اسلام عمدتاً برخاسته از تعاملش با دیگر هندیان مسلمان است تا خواندن تاریخ شبه‌جزیره و به طور کلی اطلاع او از غرب آسیا کم‌تر از سایر نقاط جهان است.

برای ما ایرانی‌های که تاریخ خود را بهتر می‌دانیم نقص اطلاعات نهرو درمورد ایران -همان طور که خود او نیز می‌گوید- در برخی فصول آشکار است؛ با این حال در مورد همین تاریخ ایران نیز اطلاع نهرو از کلیت روندها و تحلیل او از پویایی‌های حاکم بر ایران، هم جالب توجه است هم دل خواننده را نسبت به کلیت آن‌چه نهرو از سایر جهان می‌گوید قرص می‌کند؛ حداقل کتاب را قابل اعتنا نگاه می‌دارد.

کتاب در فصول هندی که دیگر بسیار قابل اعتناتر می‌شود. می‌گوید: «صنعتی که در هند بود، علمی که در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب کمتر نبود و بیشتر بود.» روایت نهرو از ورود انگلستان و تطور هند در طول زمان و بهره‌کشی انگلستان از این سرزمین و فقر تحمیلی به آن ملت بسیار قابل تامل است. «ما رَأیتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ فی جانِبِها حَقٌّ مُضَیَّع»

نهرو پس از استقلال، اولین نخست وزیر هند می‌شود و دخترش ایندیرا و نوه‌اش راجیو نیز سومین و ششمین نخست وزیر آن سرزمین.

برخی نکات پراکنده از کتاب به‌ذهنم رسید که نه می‌شد در متن بالا شسته‌رفته گنجاند، نه هنوز آن نکات آن‌قدر کافی بود که خود موضوع یک متن دیگر شود و نه حیفم می‌آمد ازشان بگذرم. در ادامه تحت عنوان «نگاهی به نگاهی به تاریخ جهان» جسته‌گریخته آورده‌ام.

جواهرلعل نهرو

نگاهی به نگاهی به تاریخ جهان

امت‌واحده‌ای‌ها

در کتاب از مسلمان‌ها کم نوشته شده. با این حال ذکری از اقبال و سیدجمال‌الدین افغانی و عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی و دیگران آمده که نگاه نهرو به هرکدامشان جالب است. اقبال از مبارزین هم‌ردیف نهرو در آن سال‌هاست. نهرو از او به عنوان یک شاعر عالی یاد می‌کند، ولی آرزو می‌کند کاش همان شاعر می‌ماند. سیدجمال‌الدین افغانی را ما اهل اسدآباد می‌دانیم. نهرو از او به عنوان یکی از تلاشگران وفاق‌آفرینی بین اسلام و مدرنیته نام می‌برد که تلاش داشته مسلمانان را در سراسر جهان یکی کند؛ هرچند، نهرو او را با دیگر افرادی که چنین تلاشی را برای سایر مذاهب و ادیان داشتند مقایسه می‌کند و تردید دارد اصلا چنین چیزی ممکن باشد، با این حال او را می‌ستاید. شاید ستایشش از او بی‌ارتباط با حضور سیدجمال در هند به دستور شیخ انصاری و اقدامات ضد انگلیسی او در هند نباشد. الله اعلم!

در کنارش از عبدالحمید دوم نام می‌برد. من نامش را نشنیده بودم. پادشاهی عثمانی بوده و هم‌عصر جمال‌الدین و گویا لاف وحدت جهان اسلام می‌زده ولی به اعتقاد نهرو قالتاقی بیش نبوده! جمال‌الدین هم گویا از او حمایت می‌کرده و او نیز از جمال‌الدین‌ها و شاید اصلاً همین دلیل اقامت جمال‌الدین در مصر بوده، الله اعلم!

رضاخان مجدد ایران

از نکات جالب دیگر جلد دوم نگاه نهرو به رضاخان است. در میانۀ کتاب که نهرو از قرن نوزده می‌نویسد، ناگاه گویا در زندان کتابی از تاریخ غرب آسیا به‌دستش می‌رسد می‌گیرد می‌نشیند می‌خواند حیفش می‌آید نقص جلد اول دربارۀ این منطقه را نپوشاند بر‌می‌گردد و نگاهی به پشت سر می‌اندازد. اما به ایران که می‌رسد به‌وجد می‌آید و یاد تاج‌محل، این روح ایرانی در کالبد هندی، او را به تشریح این‌که چگونه ایران از پیش از اسلام تا امروز یک ملت هنرمند بوده و مانده می‌کشاند. همان حرف‌هایی که ما هم شنیده‌ایم می‌زند، که هر که به ایران حمله برد او را شبیه خود نساخت که شبیه ایرانی‌ها شد.مثلاً شیعه‌شدن ایرانی‌ها را بر خلاف سایر جهان، نشانۀ حیات‌گرفتن از اسلام در عین شبیه‌نشدن به اعراب می‌داند! مثلاً شیعه‌شدن ایرانی‌ها را بر خلاف سایر جهان، نشانۀ حیات‌گرفتن از اسلام در عین شبیه‌نشدن به اعراب می‌داند! بگذریم، او هم از این داستان‌ها می‌گذرد و خیلی سریع صفویه و افشاریه را پشت سر می‌گذارد و در چند خط کل مشروطه و داستان‌هایش را به هم می‌ببندد و می‌رسد به عصر معاصر (خوانندگان عزیز توجه دارند که منظور از عصر معاصر زمان نگارش نامه است نه الان که نهرو مرده).

جالب اما نگاه او به رضاخان است که روی کار آمدن او را یک تغییر مهم در روی پای خود ایستادن و ضدامپریالیسم اقدام کردن ایرانی‌ها می‌داند و او را امید آیندۀ ایران می‌بیند که آن کشور را تغییر می‌دهد! اول که از نهروِ ضدانگلیسی توقع چنین خبطی نداشتم! گذاشتم به حساب آن که در زندان انگلیسی‌ها بوده و روزنامه‌های آن‌ها به دستش می‌رسیده، اما باز هم از چنین مردی چنین حرفی؟! گذاشتم به حساب حجاب معاصرت و این حرف‌ها. اما کمی دقت کردم و دیدم بی‌راه هم نمی‌گفته مرد بی‌چاره در آن وضع. نگاه کردم ۲۱ژانویۀ۱۹۳۳ یعنی تاریخ نامه‌ای که در آن از رضاخان می‌گوید ۱بهمن۱۳۱۱ خودمان است. یعنی دورۀ دوم حکومتش؛ دوره اول، از اسفند ۱۲۹۹ تا اواخر ۱۳۰۴ و اوایل ۱۳۰۵ که سیاست حمایت از روحانیون اتخاذ شد. دوره دوم، از ۱۳۰۵ تا سال های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ که به تدریج سیاست تضعیف مذهب و روحانیت به اجرا درآمد. دوره سوم از ۱۳۱۳ تا شهریور ۱۳۲۰ که به طور عملی سیاست ضدیت و مبارزه با مذهب به طور عملی آغاز شد. خلاصه نسبت به بنده خدا کمی کوتاه آمدم، داخل ایرانش هم همه -جز اقلی- توجیه نبودند اوضاع به چه سو می‌رود چندان، او در آن فاصله که جای خود دارد. خود این نکته هم جالب است؛ نهرو که از تاریخ می‌نویسد، روایتش از اتفاقات عصرش دیگر تاریخ نیست بلکه نگاهش به آن اتفاقات خود جزوی از تاریخ و قضاوتش شده.

مترجم عزیز

مترجم عزیز یک‌تنه بار به انحراف کشیده نشدن خواننده را به دوش کشیده. «خوانندگان عزیز توجه دارند که نهرو منظورش ادیانی‌ست که منحرفند. دین اسلام از این حرفا مبراست»، «خوانندگان عزیز توجه دارند که الان معلوم شده رضاخان دست‌نشانده بوده و نهرو اطلاع دقیق نداشته»، «خوانندگان عزیز مستحضر هستند که حرف داروین چندان هم با آیۀ ۵۴ سورۀ اعراف در تضاد نیست و بیشتر دین مسیحیت منظور است»، «خوانندگان عزیز توجه دارند که علاقۀ مردم ایران به انقلاب اسلامی الان معلوم شده است دیگر»، «خوانندگان عزیز توجه دارند که نهرو گویا خیلی تحت تاثیر مارکسیسم بوده ولی الان دیگر نادرستی سخنان کمونیست‌ها معلوم شده»، «علائمی که در متن گفته شده نشانه‌های روحانیان مذاب مختلفی‌ست که در هند وجود دارد». راست می‌گفت، خوب شاید هم برای یک بی‌اطلاع لازم است، نمی‌توانم بگویم بد است، یک جوری بود اما خلاصه! ولی این که راه به راه هی پاورقی می‌نوشت با این مضمون که «خوانندگان عزیز توجه کنند که منظورِ نهرو از معاصر، معاصر زمان خودش است نه معاصر ما چرا که او دیگر مرده است» دیگه ما رو خنگ فرض کرده بود، نمی‌تونم ببخشمش.

اروپا، تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی

قبلاً از اختلافات قومی در اروپا شنیده بودم. در این کتاب کمی بیشتر نسبت به آن روشن شدم. در دویست سال اخیر بسیاری از کشورهای اروپایی پاشیده‌اند و باز به هم چسبیده‌اند. جنگ‌های مداوم و زندگی ذیل حکومت‌های مختلف اقوام عجیبی از آن‌ها ساخته و جنگ‌های بی‌رحمانۀ بی‌شمار کینۀ عمیقی در دل‌هاشان کاشته. متحدند، چاره‌ای ندارند. توضیحات کتاب خوب بود، مشتاق شدم باز هم بخوانم. ضمناً نهرو در آن سال (۱۳۱۱) آمریکا را قدرت اول جهان می‌داند، فتامل.

از غرش ببر تا نرمش مار

چند حکومت در این کتاب پیدا می‌شوند و نابود، «با غرش ببری آمدند و با نرمش یک مار ناپدید گشتند». نابود چین، پیدایش چین جدید، نابودی و پیدایش چندین بارۀ سلطنت و جمهوری در فرانسه و نهایتاً پیدایش شوروی. داستان پیدایش شوروی جالب بود، هیچگاه ابتدایش را اینگونه نمی‌دانستم. حین جنگ روسیه با ژاپن در ۱۹۰۵ اعتراضاتی شکل می‌گیرد و سرکوب می‌شود. می‌گذرد. ۱۹۱۴ جنگ جهانی می‌شود و روسیه بسیار تلفات می‌دهد و فشار بر مردم زیاد می‌شود و مردم به تنگ می‌آیند. ۱۹۱۷ می‌ریزند می‌روند تزار را می‌کِشند می‌آورند پایین می‌ندازند گوشه‌ای حوالی فوریه-مارس. خوب حال چه کنند؟ هیچ! هیچکس هم از وخامت اوضاع جرئت نمی‌کند جانشین تزار شود!

شورایی تشکیل می‌دهند، در آن شورا هم نمی‌دانند چه کنند؛ منشوییک‌ها (اقلیت کمونیست) هم گیرپاچ کرده‌اند چون طبق پیش‌بینی مارکس یک جامعۀ فئودالی باید با یک انقلاب به جامعۀ بورژوازی تبدیل شود، حالا نمی‌دانند به جای نظم قدیمی یک هو بروند به مرحله آخر یا خودشان مصنوعی جامعۀ بورژوایی پدید آورند یا چی! تا لنین از انگلیس و تروتسکی از نیویورک خودشان را می‌رسانند و ملت را از این گیرپاچ ذهنی می‌رهانند حوالی اکتبر-نوامبر! شوروی در سال‌ها اولش خیلی در مضیقه بوده؛ بسیاری سرزمین از دست می‌دهد و در حوالی ۱۹۲۱ در شرف نابودی بوده. بی‌خود نبوده گسترشش این‌قدر در دهه‌هایی مللی را انگشت به‌دهان می‌کرده.

زیاد حرف زدم! پایان

پی‌نوشت

پ ن ۱: جلد اول از ابتدای تاریخ، از جایی که تاریخ‌نویسان گفته‌اند تاریخ است و از جایی که نهرو می‌دانسته شروع می‌شود و تا اواخر قرن هجدهم می‌آید. جلد دوم با انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجده آغاز می‌شود و با انقلاب بلشویکی در اویل قرن بیستم تمام. تحولات اروپا، انقلاب فرانسه، ناپلئون، انقلاب صنعتی، استقلال آمریکا، انگلیس در هند، ماجراهای چین در چنگال غرب، برخاستن ژاپن، فرانسه، هلند، اسپانیا، آمریکا در جاوه، سوماترا،آسام و آنام، جمهوری در چین و دعوا با توچون‌ها، بیسمارک و آلمان، ایتالیا و سه مرد، مارکس و انگلس، اتحادیه‌های کارگری، داروین و تکامل، تسلط انگلیس بر جهان قرن نوزده، زوال عثمانی به مرد بیمار اروپا، شکست روسیه از ژاپن، جنگ‌های داخلی آمریکا، کینه‌کاشتن بیسمارک در دل فرانسه، تسخیر مصر توسط انگلیس، التهاب اوایل قرن نوزده و نهایتا جنگ جهانی ۱۹۱۴ مطالب برجسته‌تر در خط سیر جلد دوم بودند؛ هرچند به فراخور موضوع یا به تناسب زمان نهرو گریزی به هرچه می‌خواهد در این میان می‌زند.

پ ن ۲: ترجمه خیلی عالی بود. کلا از گرفتن کتاب به دستم راضی بودم.

پایان: ۳۱تیر۱۳۹۸

گفت‌وگو

گفت‌وگو را بیاغاز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سین جیم
Haj Sajjad