* بالاخره یک نفر مغلوب مشهورات نشده، نترسید و پیشبینی آوینیوار ما را از نبرد نهایی مصور کرد. انهزام دشمن، نه با تقابلی مادی از جنس تهاجم او؛ بلکه با فرهنگ و فکر مسلط جامعهی ما، یعنی نترسیدن، ایستادگی و اتکا به اسلام، که چون افراشته نگاه داشته شد، طوفان موسیوارش تمامی مظاهر قدرت مادی فرعون را به آنی درهم شکند و جهان خشن ماشینی محصول نگاه سوبژه را فروریزد، که معتقدیم در آن زمان، طوفان انقلاب اسلام در دلها و فکرهاست که فوج فوج مردم را زیر لوای اسلام خواهد کشاند و آنگاه است که شیطان بزرگ با تمامی حبابهای پوچش روی دریای حقیقت اسلام، زهوقانه در خود فروپاشد به حکم «فاما الزبد فیذهب جفائا». قرائتی صحیح از توان نظامی ما، که مگر نه آن که ما مسلح به الله اکبریم و عِدِّه و عُدِّه کثیر و مجهزمان بی ذکر الله اکبر و «و ما رمیت» فلزاتی سرد و بیروح، از جنس همان ناو وحشیاند؟
بله، اگر نترسیدی و ایستادی به حکم «یا موسی لا تخف»، دستهی بیل و میلهی پرچمت هم عصای موسی میشود و دریا را میشکافد به حکم «ان تصبروا و تتقوا... یمددکم ربکم بخمسة الاف من الملائکه». یکبار شنها به اذن خدا پشههای طبس را بافتند، چرا پرچم حکومت ابنموسی، قطرات آب را به اذن خدا علیه وزغهای خلیج فارس نشورانَد؟
***
* بعد از تماشا در رونمایی، مصمم بودم بنشینم و نقدی مفصل بنویسم، فراستیطور. تو ذوقم خورده بود؛ کلیپ را در رونمایی دیدیم، به وجد آمدیم، اما ناراضی بودیم، حس میکردم مقواست! داستان ناقص بود، نه کشمکشی، نه بالا و پایینی؛ حمله کردند، رجز خواند، دوباره حمله کردند، تمام! سروتهش هم آمد. برعکس ایستادهایم یک، دختر شینا و دیگر هیچ نبود و لکه که با هر نقصی، هرکدام بنا به رسالت و اقتضائشان حرف خودش را میزد؛ واضح، گیرا، صریح، موثر؛ با یک هماهنگی در ریتم و داستان، یک روانی در بیان، که نقائص و نواقص، بیانی و نماییاش را تحتالشعاع قرار میداد؛ فرم خوب هم، به مثابه نور علی نور. فیلم کار خودش را میکرد. طوری که نبود بیکینه و غرضی که آن را ببیند و راضی از پایش بلند نشود.
ولی نسخهی دو حرف نمیزد، حرفش را نمیفهماند. آنها که در جریان بودند میفهمیدند چه میگوید. از کشش و جریانِ روانِ بیان و ریتم ایستادهایم یک اثری نبود. آن لوگوتایپ بیقواره هم که در تمامی مراسم روی اعصاب اینجانب بود! ریزهکاری هایی تحسین برانگیز از توجه به قوانین فیزیکی (توجه فقط نه به کارگیر لزوما!) تا توجه به سنن الهی و گنجاندن نمادهایی مرتبط، هم بار اول هم بار دوم به چشم می خوردند. اصلا همین ریزه کاری ها در ابتدا بود که ما را امیدوار میکرد. اما همه چیز قبل از آن که کار شکل بگیرد و بنشیند، تمام شد. خیلی سریع! تا میآمدی ببینی چه شد، تمام شد!
اصلاً از مفیدیکیا بعید بود! با آن همه دقت و وسواس و مته و خشخاش در نگارش. آنهم کاری که از پیش استوری برد و نسخه تریدیاش را ساخته اند و پیش از اقدام به ساخت جوانبش را سبک و سنگین کرده اند. خوب آدم حرصش می گیرد! کارگردان خوشذوق، دقیق و نسبتاً اینکاره؛ با تیمهای معتبر و خوشنام در تصویربرداری و جلوهها و سایر گروههای دست اندر کار و از همه مهمتر نسخهی پرشور قبلی انتظارها را خیلی بالا برده بود. کلیپ خوبی بود. ولی توقعات ما را برآورده نکرد.
در قضیهی ایستادهایم دو، آنچه حقاً نادر و بینظیر بود، حملهی ابتدائی جماعت مذکور، قبل از زنجیریها بود.
* پس از رونمایی خیلی پیگیر بازتابها بودم. مطمئن بودم قطعاً به مذاق جماعت «واعطشا به آمریکا» خوش نخواهد آمد. میدانستم آنها که در این همه سال نه قدرت انقلاب اسلامی را فهمیدهاند و اگر متوجه اصل قدرت شده اند نفهمیده اند ناشی از چیست، اثر را به استهزا بگیرند.
ناسزا خواهد بود پشت ناسزا، روان به دوستان که چه وقت رجزرانی دراین وانفسا. لاشک پیاده نظام زنجیری بیجیره و مواجب آمریکا هم قلمفرسایی کنند علیه نهادها که «پول مردم را خرج توهماتشان می کنند».اتفاقاً انتظار این را هم داشتم که جز زنجیریها و نیز عوامل برخی نهادهای مثلاً فرهنگی، بعضی حزباللهینماها، مثل همیشه با انگیزههایی که من نمیفهمم، به دنبال آن زنجیریها و «واعطشا به آمریکا»ها، با ژستهایی بیمعنی، اثر را به بار توهین بگیرند. همراهی این جماعت و آن جماعت بیسابقه نیست. (آخرینش هم در همین قضیهی پیرامون اظهارات امام جمعهی یکی از شهرها که مرقد یکی از معصومین آنجاست. تندتر از اصلاح طلبان، عقدههای خود را روی سر آن نازنین خالی نمودند.)
* اما در قضیهی ایستادهایم دو با یک نمونهی حقاً نادر و بینظیر مواجه شدم و آن حملهی ابتدائی جماعت مذکور، قبل از زنجیریها بود که بالاخره در یک مورد ابتکار عمل را به دست گرفتند! از تحقیر اثر با دادن صفاتی چون هندی و بالیوودی و ادعای ضعیفانگاری توان داخلی تا مضحکه کردن نحوه انهزام استکبار در طوفان خشم ملت ایران. در کنار آن ترکهی سازمانهای مثلاً فرهنگی در سایتها و رسانههاشان قلم راندند که این هزینه ها به جایش میشد چه کرد و چه کرد. (بگذریم که سازمانهای مرتبط با همان نگارندهها چهگونه سالی میلیاردها بودجهی بیزبان فرهنگی را در بهترین و خوشبینانهترین حالت صرف کارهای سخیفِ بیاثرِ فقطبولتنوگزارشپرکن میکنند.) در کمال تأسف شاهد بودم که برخی دوستان مدعی حزبالله کمند تقوا گسستند و بیپروایانه صاحبان اثر را به حرامخواری و دزدی متهم کردند.
بعد از تماشا در رونمایی، مصمم بودم بنشینم و نقدی مفصل بنویسم، فراستیطور. تو ذوقم خورده بود؛ اما منصرف شدم. فرض را گذاشته بودم که پس از رونمایی به اندازه کافی از کار تمجید می شود و چه بهتر که نقدها نوشته شود در نحوهی بیان و فرم و اصلا بررسی هزینه و اثربخشی و ... . کار واقعا جای نقد داشت و خیلی ها هم این نقد خودشان را چه کوتاه و چه بلند، شرافتمندانه بیان کردند و از براورده نشدن انتظارشان و یا بهت و حیرتشان از هزینه و اثر نوشتند. (پیشنهاد می کنم نقد محمدرضا باقری را با عنوان «چرا ایستاده ایم دو نماهنگ موفقی نیست» بخوانید، نه در جزئیات که در کلیات پسندیدمش. در ان نقد، اشکالی که در ادامه می آید را ندیدم، گرچه درجزئیات حرفش را گاهی قبول ندارم.)
اما قلمرانی بیپروای دوستان منتسب به نهادها و غیرمنتسب، نه آن قلم های شریف که آن نقدهای سخیف که بوی عفین غرض به انگیزههای معلوم و نامعلوم از آن در تراوش است، منصرفم کرد از موضع نقد قبلی ام. (فعلا اکتفا می کنم به همان پیشنهاد بالا)
بالاخره یک نفر مغلوب مشهورات نشده، نترسید و پیشبینی آوینیوار ما را از نبرد نهایی مصور کرد. انهزام دشمن، نه با تقابلی مادی از جنس تهاجم او؛ بلکه با فرهنگ و فکر مسلط جامعهی ما، یعنی نترسیدن، ایستادگی و اتکا به اسلام، که چون افراشته نگاه داشته شد، طوفان موسیوارش تمامی مظاهر قدرت مادی فرعون را به آنی درهم شکند و جهان خشن ماشینی محصول نگاه سوبژه را فروریزد، که معتقدیم در آن زمان، طوفان انقلاب اسلام در دلها و فکرهاست که فوج فوج مردم را زیر لوای اسلام خواهد کشاند و آنگاه است که شیطان بزرگ با تمامی حبابهای پوچش روی دریای حقیقت اسلام، زهوقانه در خود فروپاشد به حکم «فاما الزبد فیذهب جفائا». قرائتی صحیح از توان نظامی ما، که مگر نه آن که ما مسلح به الله اکبریم و عِدِّه و عُدِّه کثیر و مجهزمان بی ذکر الله اکبر و «و ما رمیت» فلزاتی سرد و بیروح، از جنس همان ناو وحشیاند؟
این شد فیلم هندی؟ این شد بالیوود؟ اگر این گونه تمسخرها را از مرعوبان آمریکا و امپریالیسم شنیده بودیم در تخریب اثر جای تعجب نبود. اما من و شما ؟ برخی شاید نفهمند آن صحنهی شورش دریا را که توقعی هم ازشان نداریم، ولی من هم نفهمیدن برخی دوستان را واقعاً نمی فهمم؟! تا الان چندین بار کار را دیده ام اما حتی یک لحظه هم در بارهی آن صحنهها احساسی که به دوستان دست داده بود به من دست نداد! قیافه بازیگران و میمیک صورت و واکنشش برخیشان خندهدار هست؟ درست. ولی دلیل میشود اصل روایت شورش خلیج را زیر سوال برد؟
* کار اشکال دارد؟ درست. نقد باید بشود؟ درست تر. هزینهها عجیب است؟ به خروجی کار نمی خورد؟ باشد، صاحب نظران بنشینند و نظر بدهند، نه آن که بیخبری ادعا کند من اگر بودم با دو میلیون این کار را میساختم! از خواننده خوشتان نمیآید؟ دوست داشتید خواننده محبوبتان در آن بخواند؟ پس شرافتمندانه بایستید حرفتان را بزنید و کار را تحقیر نکنید تا جواب هم بگیرید. (اتفاقا به نظر حقیر خواننده از جهت قرار گرفتن به عنوان قهرمان داستان، هم از لحاظ صدا و هم از جهات چهره و نگاه –نه به غایت ولی به حد- مناسب است.)
اشتباه نشود.
بالاخره یک نفر مغلوب مشهورات نشده، نترسید و پیشبینی آوینیوار ما را از نبرد نهایی مصور کرد. گرچه در صورت پخش جهانی، یعنی برای مخاطب مسلمان و غیر مسلمان که در یوتیوب و امثالهم این چند دقیقه را خواهند دید، فضای کلیپ فضای درستی از ایران نشان نمی دهد، اما بیان نسبتا قدرتمندش در تصویر انهزام استکبار، بیاثر نخواهد بود. در این پمپاژ توهم و القای ترس توسط بنگاههای هالیوودی در دل مردم جهان، این کمترین وظیفهی ما و هنرمندانمان است که حقیقت جهان و سنن حقهی الهی را هنرمندانه به تصویر بکشیم و نور امید به حق را در دل ترسیدگان و مرعوبان جهان بنشانیم و از ترس و تردید بر حذر داریمشان و عاقبت حقخواهی را بیان کنیم.
* اگر کار در بیان مطلب بالا لنگ دارد، بیانش را هدف قرار دهید لا اقل نه اصل کلام را.
من خودم اول منتقد اثرم! هم از لحاظ هزینه و هم از لحاظ بیان. با نقدهای منطقی این اثر هم هیچ مشکلی ندارم. به یک نمونهاش هم اشاره کردم. اما از یک چیز میترسم. یک نفر شجاعانه به روایتی ناب از عقیدهای پرداخته که کسی از ترس تمسخر و یا هر چیز دیگر جرئت فکر کردن به آن را هم نداشته. پیاده نظام بی جیره و مواجب آمریکا و مرعوبان آن جناب، بیش از همه به دنبال اینند که این جریان در نطفه خفه شود؛ طوری شود که کسی جرئت نکند سمت این گونه روایت برود. همه چیز یک روایت آمریکا پسند باشد، البته با برچسب روایت عقلانی و منطقی.
* نشود که یک خودتحریمی در جماعت حزباللهی شکل گیرد! خطرناک اینجاست که ما خصومتهای شخصی و منافع سازمانیمان را در این زمان در نظر بگیریم و خدای نکرده خدای نکرده شعلههای حسادتمان را با نقدهای بیپروا و حرفهای بیاساس در این زمان التیام بخشیم و پیکان انتقادمان را اشتباهاً به جای اعراض اثر به جوهر آن بگیریم و به جای تمحیص به تخریب آن بپردازیم؛ که در آن صورت ریشهی استکبار ستیزی سینمایی را خواهیم سوزاند به دست خودمان.
***
اللهم صل علی محمد و آل محمد، و ابدلنی من بغضه اهل الشنئان المحبه و من حسد اهل البغی الموده
پ ن: قطعا صدای صاحبان اثر در دفاع از کارشان رساتر و گویاتر است. باشد که خودشان بهتر جواب دهند. مخصوصا به موضوعاتی که برای خودم هم سوال است. اما سکوت خودم را جایز ندیدم، به عنوان کسی که گرچه ناراضی از پای اثر در رونمایی بلند شد، اما هر روز شعر آن را زیر لب زمزمه میکند و به فکر مسلط بر اثر میبالد!
پ ن2: ربط تصویر چیه به متن؟!
گفتوگو
dar zemn
LIKE!!!!!! be :پای ایستادهایم، ایستادهایم