وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ
وعدۀ «انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین» قلب امموسی را آسود و حزن و خوف از آن زدود تا طفل به آب سپارد؛ اما باز، «إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ». دیدن تحقق وعدۀ الهی اثر دیگری دارد «فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ»؛ بدان که وعدۀ خدا حق است، ببین آنچه رخ داد «رددناه»، و منتظر بمان برای آن چه در پیش است، «جاعلوه».
هرچند صرف وعدۀ الهی کافیست تا سکینه و آرامش بر دلهای مومنان نازل شود، اما تحقق آن و دیدن آن است که قلب را مطمئن میکند. با این حال حتی این نیز کافی نیست، که پس از وعدۀ «یمددکم ربکم» و دیدن آن به چشم به ظهورِ «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ»، باز معلوم نیست که دلها نلرزند: «إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّـهِ الظُّنُونَا».
همین آلودن به گمان کافیست تا به حکم «وَلِیُمَحِّصَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ» منتظر آزمون الهی بود. شکوک و ظنون، بستر فتنهاند و بر بستر همین ظن و تزلزل است که مجال تبلیغات برای مرجفون فراهم میشود.یا با «یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا» واقعیتها وارونه نمایانده شوند، یا مجال بروز تحلیلهای غلط ظاهراً خیرخواهانه «الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا ۗ» فراهم میشود و یا با «لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا» دل مردم خالی شود؛ و آزمون سختتر از پیش.
تاخیر در تحقق وعدۀ الاه و صبر بر سختی و ناخوشی تا رسیدن وعدۀ الهی، یکی از همین مقاطع پالایش است «هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا». همانگونه که به «و لنبلونکم بشیء من الخوف و ...» سختتر از صبر، به صبر خواندن است افراد مبتلی میشوند، جوامعی که مدعی طی طریق الی صراط مستقیم هستند نیز مانند قبلیان باید آزموده شوند؛ «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین من قبلکم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا» آزمونی سخت، «حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّـهِ».
وظیفه، در این آزمون که با آن یَعْلَمِ اللَّـهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ، صبر است: وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّـهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ. اما سختتر از صبر، به صبر خواندن است اصبروا و صابروا...
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ». ایام الله، نعمت الله اند و از همین است که موسی در تجاوب به امر الهی «ذکرهم ایام الله» نعمت الله را متذکر میشود: «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ ۚ وَفِی ذَٰلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ» و برای مومنین عصر پیامبر خداوند خود با ذکر آن ریب از دل مومنان میزداید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ وَکَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا».
سختیهایی که امروز جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد انقلاب اسلامی مردم ایران با آن مواجه است تجلیای از همان «مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ» است؛ با همان مختصات. از یک طرف دشمنان خارجی با همراهی مرجفون و الذین فی قلوبهم مرض داخلی با خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ بهدشمنی برخاستهاند که نگذارند انقلاب گام از گام بردارد، و از یک طرف هم هنالک ابتلی المومنون و زلزلوا... همین است که گام دوم باید با «فذکرهم بایام الله» شروع شود:
«چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند.اکنون...یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند!»
«همهچیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت ... و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقبافتادگی شرمآور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر. هیچ تجربهی پیشینی و راه طیشدهای در برابر ما وجود نداشت ... انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود.»
«[انقلاب] ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزهی پیروزی در جنگ هشتساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقیاش را پدید آورد.»
«[انقلاب] موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالندهی آن روز به روز فراگیرتر میشود.»
«ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبهرو است امّا با تفاوتی کاملاً معنیدار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانهی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقهی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشتهی حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است.»
تبیین، خط اساسی برای شروع گام دوم است و نخستین و ریشهایترین جهاد آن. حقیقت شجرۀ طیبۀ انقلاب اسلامی امروز آماج حملات کسانی است که در صددند تا بدلوا نعمت الله کفراً و احلوا قومهم دار البوار. اهمیت تبیین در شروع گام دوم نه فقط از مهابت آتش سنگین تبلیغی در این محاصرۀ تبلیغاتی که از دلهای خالی، پرگمان و گاه ناآگاه کسانی که وظیفۀ بسیجیدن مستضعفین را برای ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنا فداه) دارند، بر میآید؛ و این، هم شرح نفس راقم سطور است و هم گمان او -که انشاءالله زعم باشد- از آنچه در پیشبران جوان انقلابی میبیند. نه میدانیم کجاییم و چه داریم و نه میدانیم چه باید بکنیم. در دفاع از گزارههای رهبری شجاعیم، اما میبینم که در دل مرددیم آیا واقعاً همین است که میگویند؟ تبیین، امیدپراکنی و نترسی بیش از یک گزارۀ بدیهی که ذکرش خالی از لطف نیست، است و هراس، تردید و نومیدی را زدودن پیش از آنکه لازمۀ جامعۀ امروز ایرانی باشد، برای معتقدان و هستۀ سخت پیشبران انقلاب لازم است.
چطور وقتی خود مرددیم که آیا واقعاً پیشرفت علمی داشتهایم و دستآوردها را خود باور نداریم توقع باید داشته باشیم تا به پشتوانۀ آن دیگران پشتشان به آیندۀ روشن انقلاب گرم باشد؟ شکستن این محاصرۀ تبلیغاتی، از این رو نخستین و ریشهایترین جهاد ما در گام دوم است چطور وقتی خود تحلیل درستی از عیار معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعۀ امروز نداریم میتوانیم دیگران را نسبت به موفقیت انقلاب در اهداف معنویاش قانع کنیم؟ چطور وقتی خود بهروشنی نمیدانیم که در این چهل سال چه مسیر پرفراز و نشیبی طی شده و چه کارهای عظیمی صورت گرفته و چه موفقیتهایی بهدست آمده و اکنون چه نهادهای ریز و درشتی چه خدمات با عظمتی ارائه کردهاند و میکنند، توقع داشته باشیم تا دلهامان نسبت به آیندۀ ناواضح روشن بماند و دلهای دیگران را روشن نگاه دارد؟
دلگرمی به وعدههای الهی، عادت مومنان است و شاید همین است که پیشقراولان انقلابی که بسیجیان و جهادیها و از این دست گروههایند را در مسیر نشانده و دلهاشان را نلرزانده و آنها را در «صبر کردن» توفیق داده؛ اما این برای «به صبر خواندن» کافی نیست. اگر امیدی صرفاً از روی وعدههای کلی الهی به آینده داشتیم (که حقیقتاً ارزشمند است و از توفیقات الهی است)، اما ایام الله را در خاطر نداشتیم و از نعمت اللهی که بر ما گذشته غافل بودیم و از «ذکرهم بایام الله» ناتوان بودیم، باید بدانیم که ما نیز تحت تاثیر این محاصرۀ تبلیغاتی گرفتار شدهایم. شکستن این محاصرۀ تبلیغاتی، از این رو نخستین و ریشهایترین جهاد ما در گام دوم است. «تبیین اساس کار ما است. ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمیافتد، جسمها بهکار نمیافتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است.»
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّـهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّـهِ قَرِیبٌ»
گفتوگو