رسانه را اگر امری ایستا در نظر بگیریم، جذب مخاطب را در میزان فراگیری و تطابق طبع آن با عموم مردم باید جست. اما رسانه فقط ایستا نیست. پویایی رسانه ما را از کمبود مخاطب نمیترساند، که ما را از کمبودن رسانایی برحذر میدارد. رسانایی یک رسانه، توانایی آن در برانگیختن مخاطب برای انتشار رسانه است؛ یعنی همان رابطۀ نرخ جذب با تعداد مخاطب فعلی. ساختارهای ایستای رسانه، ما را به طرح و طبع مطبوعات به ذائقۀ مخاطب و نهایتاً ذائقهبازی میخواند؛ ولی فهم پویاییهای رسانه ما را به ذائقهسازی فرامیخواند.
ایستاییهای رسانه طبعهای کنونی رایج را میبیند و از این رو ما را یا به ملاحظه، تقیه، فریب مصلحتی، ظاهرسازی، تظاهر، تعدیل، سکوت، دوپهلویی و نهایتاً تذبذب میخواند یا به هنجارشکنی، تندگویی، دریدهگویی، مرزشکنی و دروغ منفعتی. هم ملاحظهکاری و هم هنجارشکنی حجم گستردهتری از مخاطب را در برابر خود میبینند؛ یکی با دربرگیری و دیگری با استثنا.یکی با درنظر گرفتن ذوائق متشتت و دیگری با درنظر گرفتن اضداد آن. اما هم ملاحظهکاری و هم هنجارشکنی هردو در ذائقهسازی ناتوانند و از این رو نرخ افزایش مخاطبانشان مستقل از حجم مخاطبانشان است. بیدرکی ما از پویایی رسانه، از این رو، یا ما را در ملاحظهکاری به سکوت میکشاند یا در هنجارشکنی به دروغ و چون برخلاف ابتدای امر، در عاقبت در هر دو مسیر توفیقی در جذب مخاطب یافت نمیشود هر از گاهی اهل یک سو، وَر دیگر را به بیفهمی از رسانه متهم میکند که «افراطتان شکستتان بود» یا «تفریطتان نشستتان شد».
بیدرکی ما از پویایی رسانه، از این رو، یا ما را در ملاحظهکاری به سکوت میکشاند یا در هنجارشکنی به دروغ
اما پویایی یک رسانه برخلاف ویژگیهای ایستای آن ما را به ذائقهسازی میخواند. ذائقهسازی یعنی همراه کردن مخاطب ولو قلیل، ولو اقلیت با ذوق مطلوب رسانه. اقلیت فعال، یعنی اقلیتی که خود یک رسانه است. یعنی اقلیتی که اقلیت نمیماند. اقلیتی که دیگران را با خود همراه میکند و مخاطبِ فعال میسازد و لحظهبهلحظه بر جمعیت مخاطب فعال و نرخ جذب میافزاید. اقلیتی که ذائقۀ تو را درک کرده و بیآنکه تو خواهی یا نخواهی خودجوش ذائقۀ پذیرفته را بر دیگران عرضه میکند تا مخاطب فعالی مثل خودش برای تو بسازد. ذائقهسازی فرایندی با روندی نمایی است و هر روند نمایی در ابتدا در نهایت کندی قرار دارد. کسی که نزدیکاندیشی کند رشدِ نمایی ذائقهسازی را نمیبیند و این محل اشتباه عمدۀ رسانههای شکست خورده در بدو تاسیسشان است.
برخلاف ایستاییهای رسانه که ما را به ملاحظهکاری یا هنجارشکنی سوق میداد، پویاییهای آن ما را به صراحت، یکرویی، اتقان، اجتناب اکید از تناقض، ایستادگی، تخاطب و تشخص در ماده و معنا میخواند و از پسزدهشدن بدوی توسط ذائقۀ رایج مخاطبش باکی ندارد؛ چرا که میداند اتقان، صداقت و صراحت بهخصوص در معیت حقگرایی مطلوب هر سرشتی است و دیر یا زود ذوقها را با ذائقۀ خود همراه خواهد کرد. باکِ رسانۀ پویا، نه ظواهر ذوق خود که بواطن رویکرد خود است؛ باکِ رسانۀ پویا، عقب نشینی در ماده و معناست، یعنی ذبح صراحت. رسانۀ پویا بیتوجه به مخاطب نیست، بلکه تمام توجهش مخاطب است، اما جوهر مخاطب نه عروضش. رسانۀ پویا لسان قوم را در نظر میگیرد ولی از تمسخر قوم باکی ندارد.
رسانهای که جریان نسازد، جریان او را میبرد
دشواری رسانۀ پویا در پیچیدگی همآهنگ کردن مراتب زبانی و ذهنی رسانه با مرتبۀ ذوقی آن است. چه مخاطب ویژگیهای مذکور دربارۀ یک رسانۀ پویا از صراحت تا اجتناب اکید از تناقض را در تمامی مراتب زبانی، ذهنی و ذوقی یک رسانه میطلبد و فریب یا ملاحظه یا دروغ یا معارضه را در متون و مرأی مییابد. التزام به صراحت بهمعنی اجتناب از ظرافت نیست. صراحت، پالیدن کلام از غیرحق است و پرهیز از آلودن آن به اهواء. با این توصیف، اشارت و کنایه غیر اجتناب از صراحت است. همین است که هنرمندی در یک نشریه از نگارش تا نگارگری، نقطۀ حساس در ذائقهسازی است. هنر، امتزاج ذهن و زبان برای همرنگی با ذوق است. از این رو رسانه ولو در نهایت اتقان فنی ولی بیامتزاج با مراتب ذوقی در ذائقهسازی ناتوان است.
رسانهای که با ذائقهسازی بهدنبال جریانسازی نباشد، جریانِ ذوقهایِ متشتتِ متداولِ روزگارش او را با خود خواهد برد.
بیربط: تقیه تکلیف اهل حق دربرابر اهل نفاق است. در روزگاری که نفاق به کفر جلی روآورده و صریحاً در ماده و معنا و ظاهر و باطن به شتم اهل حق میپردازد، تقیه ذبح تقواست.
گفتوگو