۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فروپاشی انقلاب» ثبت شده است

عبور موسی‌وار از اقتصاد قارونی

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ق.ظ

 وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ
انقلاب اسلامی، به حکم «اسْتَجِیبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ» به سوی یک حیات جدید، صیرورتی تاریخی را به پیشوایی امام ذیل انوار ولی عصر آغاز کرد که به محض افشای آرمان پیامبرگونه خود، شیاطین ریز و درشت و درصدر آن شیطان بزرگ را در مقابل خود دید، که «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ».

هرچند طاغوت سیاسی، یعنی فرعون داخلی، در دریای خشم مومنین زمان، به قاعده «وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ» و «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً» نیست شد، اما تقابل مردمان انقلابی با طواغیت پایان نیافت.

طواغیت سیاسی و فکری و اقتصادی، فرعون و هامان و قارون، هنوز پنجه در پنجه انقلاب انداخته بودند.

هرچند، قدرت طاغوت سیاسی، فرعون، به دلیل توانایی ضربه زدن از برون و دستگاه عظیم تبلیغاتی طاغوت فکری، هامان، به دلیل خطر پوچ کردن از درون به غایت خطرناک می‌نمایند، اما این طاغوت اقتصادی، قارون است، که قدرت را به طاغوت سیاسی می‌دهد و زمینه اضمحلال فکری را برای طاغوت فکری فراهم می‌کند. طاغوت اقتصادی خطرناکتر است، نه فقط از جهت قدرتش در بازدارندگی یک حرکت، بلکه از جهت پیچیدگی مقابله با آن.

اگر طاغوت سیاسی متکبرانه، صریحا فریاد بر می‌آورد «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی»، اما طاغوت اقتصادی نه تنها وجهه ضد خدایی ندارد، که «إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی» که خود از قوم مومنین است.

اگر طاغوت سیاسی، با زور و چپاول و لشکر کشی، زراندوزی کرده و با ترس و ارعاب مردم را به اطاعت خود در میآورد، طاغوت اقتصادی با ژستی متمدنانه می گوید «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِی» و برای حمل کنوز عریض و طویلش با همین ژست «اولی القوة» را به خدمت می گیرد.

اگر طاغوت سیاسی، مردمان را به ستوه میآورد که فریاد برآورند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا»، طاغوت اقتصادی جلوه ای از خود به نمایش می گذارد که از جماعت مسلمین (البته نه آن مومنان حقیقی که آن دلبستگان دنیا) ناله حسرت سر دهند که «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ».

طاغوت اقتصادی، مردمان را با زور کافر نمی کند، و با زور در خدمت اهداف خود به کار نمی گمارد، که سست‌دلان، حتی از قماش مومنان، خود از ته دل آرزوی قارون بودن می کنند و خود به تکاثر قارون کمک می کنند.
طاغوت اقتصادی، به دست خود مردمان، آن ها را از ظواهر و بواطن تهی می کند!

هر چند در برابر هر حرکت پیامبر گونه «أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» اما این وعده حق خداوند است که « فَیَنسَخُ اللَّـهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّـهُ آیَاتِهِ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ »

« لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ»
تا عالمان بفهمند که «أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّـهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»

هرچند امروز قارون، طاغوت اقتصادی، بیشترین ضربات خود را در طی این سال ها به پیکره انقلاب وارد می آورد، اما این طاغوت نیز رفتنی است، ولی با اقدامی موسی‌وار. که اگر طاغوت سیاسی را دریای خشم ملت بلعید، طاغوت اقتصادی نیز در همین سرزمین بلعیده خواهد شد.

آنگاه همان ها که آرزوی اقتصاد قارونی لیبرالی می کردند و توسعه قارونی را تنها راه نجات قوم موسی می خواندند و متحیرانه ندا می دادند « یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ»،  نادمانه گویند:

« وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّـهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّـهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»

صفرای رهبران اتحاد جماهیر شوروی

يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ب.ظ
امروز یه بحث کوتاهی سر کلاس انقلاب اسلامی دانشگاه سر گرفت؛ دو تا از بچه ها، حول بحث علل فروپاشی اتحاد جماهیر، جدا از عدالت خشک و ماشینی و بی عاطفه‌ی کمونیسم و سایر علل که شما اساتید بهتر می دانید، موضوع را از نظر گاه رهبری آن انقلاب بررسی کردند؛ کنایه هایی به رهبری زدند؛ یعنی علت فروپاشی آن انقلاب را به این نسبت دادند که رهبر پس از لنین، یعنی حاج آقای استالین، به جای صدور انقلاب، به تنها مقاومت در برابر امپریالیسم اکتفا کرد و بدین شکل پویایی را از انقلاب گرفت.
البته کنایه‌ی دوست عزیزمون در صحبتشان صفرا فزود! لکن نشد صفرا را نشان بقیه دهم! خدا علم و شجاعتمان دهد. صفرای کنایه دوستمان آقایان تروتسکی و استالین دو رهبر انقلاب لنین بودند. پس از لنین دو ایده برای ادامه انقلاب لنین از دهان دو مبارز و پیشقراول انقلاب شنیده شد: 1- تروتسکی که بقای مارکسیسم را در انقلاب مستمر و صدور آن و اتصال آن به انقلاب جهانی میدانست و 2- استالین که بقای مارکسیسم را نه در ادامه انقلاب که در بقای اتحاد جماهیر می دانست؛ پس عاقلانه از نظر استالین، آن بود که توان و هزینه ها صرف خود کشور شود، تا با پیدایش ام القرای مارکسیسم، پس از آن هم از هویت مارکسیسم دفاع شود و هم انقلاب صادر شود.
این موضع انفعالی استالین بود که اضمحلال آن انقلاب را کلید زد؛ وگرنه در هر دو تفکر پسالنین مبارزه با امپریالیسم اشتراک بود و روش ادامه دادن آن اختلاف.
انفعال استالینیسم، نه تنها پویایی را گرفت و پویاها را سرخورده کرد، بلکه طمع دشمن دیرینه اش را برانگیخت. عاقبت، استالینیسم به امثال گورباچوف اجازه داد، تا رسیدن به ام القری و غایت القصوی شان را با هضم شدن در هژمونی غرب تئوریزه کنند، به این تعبیر که این هضم به منظور ارتباط با جهان و تقویت مضاعف است تا با تجدید قوای مناسب کار بر امپریالیسم تمام شود و نتیجه شد: پایان کمونیسم.

پ ن: باشد شما اساتید اشتباهات تاریخی و تحلیلی متن را هدیه کنید!
پ ن2: خودم به شخصه دلیل اصلی و بنیادی فروپاشی شوروی را -در کنار سایر عوامل که موثر هم بودند- همان می دانم که دلیل فروپاشی لیبرالیسم و غرب در آینده ای نه چندان دور است! شاید روزی از نظرگاه حکمت صدرایی (!) در این باره خطخطی کردم!
سین جیم
Haj Sajjad