۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه انقلاب» ثبت شده است

ابزار را کنار نگذار

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۵۲ ق.ظ

دربارۀ این‌که چرا امت حزب‌اللهی مهندسی‌خواندۀ دغدغۀ علوم‌انسانی‌شان برداشته، عمدتاً مثلاً طراحی یک شبکۀ اجتماعی بومی در ذهنشان به مثابه یک وظیفۀ انقلابی شکل نمی‌گیرد و از این طور مسائل

دانشگاه موضوعاتی دارد و انقلاب مسائلی. فراگیری آن موضوعات ابزاری به‌دست ما می‌دهد که مسائل انقلاب را حل کنیم. اشتباه رایج آن است که مسائل انقلاب را موضوع می‌گیریم و می‌پنداریم آن مسائل حل می‌شوند اگر و فقط اگر متخصص تحصیلی آن موضوعات شویم. این‌طور شده که امت حزب‌الله عمدتاً اگر اقتصاد و رسانه را مسائل اصلی انقلاب ببیند در تحصیلش تغییر مسیر می‌دهد می‌رود اقتصاد و مدیریت رسانه می‌خواند و اگر هم موشک و پوشک را مسائل قابل اعتنا بداند در همان برق و هوافضا یا شیمی و نساجی می‌ماند. پس طراحی و توسعۀ شبکه‌های اجتماعی که امروز می‌بینیم فقط یک بستر نیستند و مثل یک حکومت در عرصۀ رسانه عمل می‌کنند را چه کسی باید پی‌اش رود یا صنعت اسباب بازی را که از قضا به جز ظرائف دقیق فرهنگی، تولید آن ظرافت‌های فنی به‌خصوصی می‌طلبد، چه کسی باید برپا کند؟

مسائل انقلاب اسلامی بسیط نیستند؛ همان جنبۀ اقتصادیِ یک مسئلۀ اجتماعی ریشه در مسئلۀ فرهنگی دارد که یک پروژه رسانه‌ایِ تحت تاثیر یک کانون قدرتِ وابسته به یک کانونِ ثروت دارد آن را پیگیری می‌کند. از این رو پاسخ آن مسائل هم یک بعدی نخواهد بود. با این حال جنبه‌های یادشده در جملۀ ابتدایی این بند همه یک لایه از مسئله‌اند و پاسخ به آن‌ها لایۀ اولیۀ پاسخ خواهد بود؛ لایۀ نظری. اتفاقا شناخت این لایه و تولید پاسخ در این لایه بسیار متداول است و از جایی که تقابل نظری یک مسئله با مبانی انقلاب از تحلیل در این لایه آشکار می‌شود، دغدغه‌برانگیز است و امت حزب الله این‌موقع دغدغه‌مند می‌شود درسش را رها می‌کند و تحصیلش را در این لایۀ نظری تصمیم می‌گیرد دنبال کند. با این حال تا به صحنۀ عمل درآمدن پاسخ، لایه‌های دیگر نباید مغفول بماند یا تحقیرآمیز به آن نگاه شود، به خصوص لایه‌های نزدیک‌تر به عمل، به خصوص لایه‌های فنی.

بیشتر بخوانید

نهنگ دژم بر کشیدی ز آب، به دم درکشیدی ز گردون عقاب و چند چیز دیگر

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۴۹ ق.ظ

با نیم‌نگاهی به شرایط بسیج شریف؛ هر چند این پیشنهاد عام است و به شریف و غیر آن محدود نیست.

همین چند وقت پیش ویدئویی از صاحبکار دیدم می‌گفت آقا به روایت پیشرفت نظر دارند [۱]. در همان ویدئو چند کتاب معرفی کرد خواستم بخرم دیدم آرزوهای دست‌ساز را مصطفی خریده گفتم خواندی بده خواند داد گرفتم نشستم خواندم یک‌نفس. خوشم آمد، خوب نوشته بود، روان بود و بامزه، انگیزه‌بخش و الهام‌بخش. کتاب، داستان شکل‌گیری شرکت دانش‌بنیان نمونه‌ای را در خلال روایت قصۀ مهره‌های اصلی شرکت از دبیرستانشان تا دانشگاه و بعد از آن تعریف می‌کرد. راسته‌کار طرح و حلقه و نشست و گعده و واحد و شاخه و امثالهمِ راه مهندسی و بسیج. اما حرف من فقط این نیست.

حلقۀ راه مهندسی یا طرح یا شاخۀ بسیج و نمی‌دانم چه به‌درستی تصمیم داشت پس از اردوی ورودی‌ها رشتۀ ارتباطِ مرتبط با رشته را با ورودی‌ها حفظ کند؛ در یک دانشکده کم‌تر، در یکی بیش‌تر موفق هم بود. البته حفظ این رشتۀ رشته‌ای چه‌بسا کاه بود و گندم این حلقه-طرح-گعده-نشست-شاخه-واحد، آشنایی دانشجویان در بدو ورودشان با مسائل مرتبط با رشته‌شان، شناخت زمینه‌های پیش رو، تجربه‌های پشت سر و درک یک نگاه واقع‌بینانه نسبت به رشته بود و احیاناً کاشت نگاه متعهدانه یا برانگیختن دغدغۀ ملی یا گزین‌کردن نیروهای حزب‌اللهی هم دنبال می‌شد. روایت پیشرفت و حرف زدن از افتخارات درخشان و جهادهای بزرگ و پیش‌رفت‌های شگفت‌آور باید جزئی از این حلقه‌ها باشد و چه بسا هم بود و این کتاب‌ها و تجربیات مشابه در روایت این عقبۀ پرافتخار، الهام‌بخش فعالان دانشکده‌ای می‌تواند باشد. اما حرف من فقط این هم نیست.

بسیج دغدغه‌های مختلفی را طی یکسال در ذهن دارد و برنامه‌های متعددی را برای رفع این دغدغه در قالب‌های متنوع تدارک می‌بیند. از اهمیت آگاهی‌سازی سیاسی یا معرفت‌افزایی یا حضور فکری و جسمی در مقاطع زمانی خاص و دیگر برنامه‌ها نمی‌کاهم، ولی من در این سال و سال‌های پیش رو جا انداختن گفتمان آیندۀ روشن را محوری می‌بینم؛ به این معنا که معتقدم پرداختن به آن می‌تواند پیشران، جهت‌ده و محرک سایر وظایف بسیج نسبت به سیاست و فرهنگ و غیره باشد و در آن‌ها هویت دمد و خرده دغدغه‌هایی مثل مسئلۀ مهاجرت، افسردگی، عیش‌گرایی و غیره را هم تحت تاثیر قرار دهد و بستری شود برای تحقق تکالیف برزمین مانده‌ای مانند مطالبۀ تخصصی در حوزه‌های غیرسیاسی-اقتصادی، برگزاری کرسی‌های حقیقی آزاداندیشی، برپاداری گفتمان‌های مقوم این گفتمان مثل عدالت‌خواهی و استقلال طلبی و مثل آن و پی‌گیری گفتمان‌سازی در حوزۀ اقتصاد دانش‌بنیان و شتاب علمی و غیره و همچنین غیره.

اما مسئلۀ من فراتر است. روایت پیش‌رفت باید تبدیل به نمایش هنرمندانۀ صریح گذشتۀ پرافتخار و آیندۀ روشن باشد و همچینین حاوی مضامین ضمنی دیگری باشد که مایلیم و مناسب می‌دانیم ورودی‌های دانشگاه در بدو ورود با آن‌ها مواجه شوند. اصلا مسئله را به یک برنامه دفتری یا یک حلقه یا حتی برنامه سالنی محدود نکنید؛ من از یک همایش بزرگ باشکوه چندوجهی صحبت می‌کنم که در ابتدای سال یک ید بیضا یا عصای موسی را با افتخار به نمایش می‌گذارد و بزرگان لشکری و کشوری و دانشگاهی و غیره را به محضر هزار تازه دانشجو می‌کشاند و در حاشیۀ آن مهندسان و شرکت‌های دخیل در آن شق‌القمر را هنگام صرف چای و پذیرایی و غیره (که اصل بهرۀ همایش در آن ساعات می‌گذرد) به میان گله‌گله گعده‌های دانشجوجه‌ها می‌اندازد.

دیگر سطح و عمق و ابعاد چنین برنامۀ اردومانندی را نباید با یک برنامۀ دفتری که صرفاً تغییر مقیاس داده‌شده مقایسه کرد. سوال به‌جا آن است که کدام موضوع بین رشته‌ای کفایت به‌دوش کشیدن چنین همایش پرطمطراقِ پر اهن و تلپی را دارد که بتواند تنه به تنۀ طرح ورودی‌ها بزند؟

مژده مژده، امسال لازم نیست برای یافتن موضوع این همایش به چار پنج گزینۀ همیشگی مراجعه کنید یا به پستوی معاونت علمی بخزید یا قوطی‌های عطاری‌ها را بجورید یا به خود زحمت خواندن کتب روایت پیشرفت بدهید یا به ذکر و توسل و تفأل یا چه و چه بپردازید؛ کافی‌ست زحماتی که جوانان این مملکت پیر شدند تا به ثمر رسانند و امسال با عنایت امام عصر ارواحنا فداه چشم جهان را پر کرد، نقد کنید. حق آن یک حماسه‌سرایی فردوسی‌گونه نیست؟ جمهوری اسلامی امسال دو ضرب شست وارد کرد، «نهنگ دژم بر کشیده ز آب، به دم درکشیده ز گردون عقاب»؛ نهنگ دژم به‌کنار، درکشیدن گلوبال هاوک یک اتفاق ساده نبود، مردان این سرزمین اراده کردند با سامانۀ سوم خرداد این‌ور آبی (محصول ارادۀ دیگر مردان این سرزمین، بی‌دخالت روس و روم) یک فناوری بالافن آن‌ورآبی را به‌زیر کشیدند. سامانه‌ای این چنین ایرانی که عقاب اندر آرد ز گردون به تیر و چنین اراده و تصمیی و نتایجش، حتی اگر ملاحظات بسیج و ورودی‌ها و غیره را هم نداشتیم، حق آن یک حماسه‌سرایی فردوسی‌گونه نیست؟

برگردیم به همان ملاحظۀ ورودی‌ها و بسیج و دانشگاه. در همایش بزرگ ایران ۱۴۳۷ از راهی که طی این سال‌ها برای رسیدن به این نقطه از فناوری طی شده گفته می‌شود، شرکت‌ها و مهندسان مرتبط با آن صنایع (آنانی که ملاحظات امنیتی ندارد؛ نگران نباشید! هستند و زیادند!) حضور دارند و بین سخنرانی سخنرانان لشکری-کشوری یا اساتید در گعده‌ها دانشجوجگان را دور خود جمع می‌کنند و از ابعاد فنی و غیرۀ پدیده صحبت می‌کنند (باز هم نگران نباشید؛ آن قدر حرف‌های فاش نادانسته و جذاب هست که کار اصلا به شکافتن جزئیات امنیتی نمی‌کشد!) و در کنار آن به سیاق روزها و ساعاتی از اردوی ورودی‌ها سرگروه‌هایی از هر دانشکده دانشجوجگان پذیرفته‌شده در آن رشته‌ها را راهنمایی می‌کنند و بلکم باب شوخی و خنده با آن‌ها باز می‌کنند و طرح دوستی با آنان می‌ریزند یا نوید تداوم چنین برنامه‌هایی را در قالب طرح راه مهندسی به آن‌ها می‌دهند. همایش بزرگ ایران ۱۴۳۷ در ابتدای سال تحصیلی می‌تواند رشتۀ نخی را دست دانشجوجگان دهد و آن را طی سال پی بگیرد و به هر کجای دار که خواست ببافد؛ اگر امسال خامه‌ها به‌خوبی دور چله‌ها گره خورد سال‌های بعد می‌توان تکمیل نقش این قالی ایرانی را از سر گرفت و پی‌گرفت.

به قول مقدمۀ آرزوهای دست‌ساز، روایت نکردن نگفتن نیست نابود کردن است. گفتند و می‌دانیم ترس و نومیدی را زدودن و امید حقیقی آفریدن اولین جهاد ماست ولی بی‌دانستن تجربیات گذشته تصویر روشنی از آینده نتوان نمود. جمهوری اسلامی به‌رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا، روزبه‌روز گامهای بلندتر و استوارتری به جلو برداشته. این چهل سال، شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهای شگفت‌آور در ایران اسلامی است. مدیریّتهای جهادی الهام‌گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید. باید دانست و نشان داد که انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد و با انتقال روحیه‌ و باور «ما میتوانیم» اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد که تا اکنون ثمرات بالنده‌ی آن روز به روز فراگیرتر می‌شود [۲]. این فقط حرف من نیست.

پ ن: تهدید از دست رفتن اردوی هوشمندانۀ ورودی‌ها را به فرصت تبدیل کنیم، با طراحی برنامۀ جدیدی برای ورودی‌ها، با هدفی جدید، ابعادی جدید و ابتکاری جدید برای عصر جدید، عصر گام دوم.

بیشتر بخوانید

این نخستین و ریشه‌ای ترین جهاد شماست

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ق.ظ

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ

وعدۀ «انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین» قلب ام‌موسی را آسود و حزن و خوف از آن زدود تا طفل به آب سپارد؛ اما باز، «إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ». دیدن تحقق وعدۀ الهی اثر دیگری دارد «فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ»؛ بدان که وعدۀ خدا حق است، ببین آن‌چه رخ داد «رددناه»، و منتظر بمان برای آن چه در پیش است، «جاعلوه».

هرچند صرف وعدۀ الهی کافیست تا سکینه و آرامش بر دلهای مومنان نازل شود، اما تحقق آن و دیدن آن است که قلب را مطمئن می‌کند. با این حال حتی این نیز کافی نیست، که پس از وعدۀ «یمددکم ربکم» و دیدن آن به چشم به ظهورِ «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ»، باز معلوم نیست که دل‌ها نلرزند: «إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّـهِ الظُّنُونَا».

بیشتر بخوانید

از سیدحسن نصرالله تا مسعود دهنمکی

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ب.ظ

بالاخره تمام شد! کتابی پرهیجان، گاهی احساسی، گاهی صرفا نقل خاطرات با طنز کافی. جملات کوتاه و بندهای پرفعل و توصیفات موجز ولی دقیقِ این کتاب ،چشم را، روان و جاری روی واژه‌ها ساری می‌کند و بی‌مکث و پرهیجان تصاویر را بی‌آن‌ که از هم بگسلند روایت می‌کند. به‌شخصه تا کنون کتاب خاطراتی نخوانده بودم که این‌گونه، بدون اطاله کلام و این قدر با جزئیات، روایتی را به این وجدآوری از روزهای منتهی به انقلاب نگاشته باشد. روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، فتح خرمشهر، عملیات رمضان، ماجرای کاظم رستگار و تیپ سیدالشهدا، والفجر هشت، کربلای یک، کربلای پنج، کربلای هشت و دیگر روزهای مهم و پرالتهاب و تاریخی جنگ همه نقاط حساس کتابند. هرچند، به خاطر تعهد نویسنده به نگاشتن صرفاً آن‌چه خود دیده، نه هرآنچه در روزهای منتهی به انقلاب رخ داد را خواهید دید و نه هرآن‌چه در جنگ بود را خواهید خواند؛ اما روایت به اندازۀ کافی صادقانه، شیرین و گاهی نمکین هست که از خواندن آن - درصورت کفاف حوصله- لذت ببرید!
اما صرفا این روایت روان و جاری کتاب نبود که مرا تا انتهای کتاب پای خود نشاند. نویسنده بی‌رودربایستی، احساسات خود نسبت به شخصیت‌های روایت را بیان می‌کند!

بیشتر بخوانید

توفق در جذب است نه جلب

پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۲۹ ب.ظ

رسانه را اگر امری ایستا در نظر بگیریم، جذب مخاطب را در میزان فراگیری و تطابق طبع آن با عموم مردم باید جست. اما رسانه فقط ایستا نیست. پویایی رسانه ما را از کم‌بود مخاطب نمی‌ترساند، که ما را از کم‌بودن رسانایی برحذر می‌دارد. رسانایی یک رسانه، توانایی آن در برانگیختن مخاطب برای انتشار رسانه است؛ یعنی همان رابطۀ نرخ جذب با تعداد مخاطب فعلی. ساختارهای ایستای رسانه، ما را به طرح و طبع مطبوعات به ذائقۀ مخاطب و نهایتاً ذائقه‌بازی می‌خواند؛ ولی فهم پویایی‌های رسانه ما را به ذائقه‌سازی فرامی‌خواند.

ایستایی‌های رسانه طبع‌های کنونی رایج را می‌بیند و از این رو ما را یا به ملاحظه، تقیه، فریب مصلحتی، ظاهرسازی، تظاهر، تعدیل، سکوت، دوپهلویی و نهایتاً تذبذب می‌خواند یا به هنجارشکنی، تندگویی، دریده‌گویی، مرزشکنی و دروغ منفعتی. هم ملاحظه‌کاری و هم هنجارشکنی حجم گسترده‌تری از مخاطب را در برابر خود می‌بینند؛ یکی با دربرگیری و دیگری با استثنا.یکی با درنظر گرفتن ذوائق متشتت و دیگری با درنظر گرفتن اضداد آن. اما هم ملاحظه‌کاری و هم هنجارشکنی هردو در ذائقه‌سازی ناتوانند و از این رو نرخ افزایش مخاطبانشان مستقل از حجم مخاطبانشان است. بی‌درکی ما از پویایی رسانه، از این رو، یا ما را در ملاحظه‌کاری به سکوت می‌کشاند یا در هنجارشکنی به دروغ و چون برخلاف ابتدای امر، در عاقبت در هر دو مسیر توفیقی در جذب مخاطب یافت نمی‌شود هر از گاهی اهل یک سو، وَر دیگر را به بی‌فهمی از رسانه متهم می‌کند که «افراطتان شکستتان بود» یا «تفریطتان نشستتان شد».

بیشتر بخوانید
سین جیم
Haj Sajjad